بازی در هزارتوی روابط پنهان، ناوالنی اهرم فشاری علیه روسیه
به گزارش کلوب آگهی، خبرنگاران، گروه بین الملل- مریم خرمائی: این روزها در کنار آنچه میان ترکیه و یونان بر سر سهم خواهی از مدیترانه شرقی می گذرد، تا آنجا که به حوزه اروپا مربوط است؛ اخبار مربوط به مسمومیت آلکسی ناوالنی منتقد دولت روسیه، از همه خبرها داغ تر است.
همراه دور زمین باشید و با تور روسیه ارزان از کاخ کرملین دیدن کنید و در شهرهای زیبای مسکو و سوچی گشتی بزنید و خاطرات زیبایی برای خود رقم بزنید.
می گویند ظرف سه سال، برای دومین بار عوامل وابسته به مسکو، سعی داشتند یکی از دشمنان ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه را با عامل اعصاب نوویچوک از میدان به در نمایند.
سه سال پیش، حادثه ای در سالزبری انگلیس رخ داد و آنکه به بستر مرگ افتاد سرگئی اسکریپال جاسوس دوجانبه روس بود. نتیجه آنکه به رغم شفای بیمار که نمی دانست چگونه این بلا سرش آمده، رابطه لندن-مسکو حسابی خدشه دار شد؛ اروپا که هنوز از جدایی کریمه و الحاق آن به روسیه دلخور بود، موضع خصمانه ای گرفت و آمریکا علاوه بر اعمال دو دور تحریم علیه مسکو، 60 دیپلمات روس را اخراج کرد.
مسمومیت اسکریپال در 4 مارس 2018 (14 اسفند 98) رخ داد؛ نیروی هوایی انگلیس در مشایعت با فرانسوی ها و آمریکایی ها در 14 آوریل 2018 (26 فروردین 99) مواضع دولت دمشق را به اتهام دست داشتن در حمله شیمیایی که یک هفته قبل از آن در منطقه دوما سوریه رخ داد؛ بمباران کرد.
باور کنید اصلاً قصد سرهم بندی حوادث را نداریم. اما آن کسی که برای نخستین بار رسماً این حوادث را به هم ربط داد، ترزا می نخست وزیر وقت انگلیس بود که ساعاتی بعد از حملات هوایی علیه سوریه، با ظاهری آراسته پشت میکروفون رفت و بی توجه به بُعد مسافت و زمان، حوادث شیمیایی سالزبری و دوماً را به هم گره زد.
ترزا می در این باره مدعی شد: نمی توانیم اجازه دهیم که حملات شیمیایی به امری رایج تبدیل شود؛ خواه در سوریه باشد؛ در خیابان های انگلیس یا هر جای دیگر. بمباران سوریه پیامی است خطاب به دیگران (به طور ویژه روسیه) که جامعه جهانی استفاده از تسلیحات شیمیایی را بی عقوبت نمی گذارد.
به این ترتیب، جامعه بین المللی مورد تائید انگلیس که اعضایش را فقط آمریکا و شرکای اروپایی تشکیل می دهند، خط داستانی سالزبری را به سناریویی پر رنگ و لعاب برای بستن دست پوتین و زیر سوال بردن سیاست خارجی او در سوریه تبدیل کرد.
اکنون به داستان جدیدتر یعنی سناریوی ناوالنی برگردیم، چهره کاریزماتیک اپوزیسیون روسیه که یک روز قبل از آنکه در فرودگاه فنجانی چای ظاهراً سمی بخورد و به بستر بیماری بیفتد در مصاحبه با اشپیگل هرگونه کوشش مسکو برای کشتن خود را رد نموده و گفته بود: اگر چنین نمایند؛ برای آنهایی که در قدرت هستند مسائل بیشتری به بار می آورد.
اما ظاهراً این اظهارات منتقد روس، به گوش برخی ها خوشایند آمده و شاید زیر لب گفته اند؛ چرا این موضوع به فکر خودمان نرسید؟
اگر بخواهیم به شیوه ترزا می نخست وزیر سابق انگلیس، حوادث را به هم گره بزنیم؛ سرنخ های زیادی پیش چشم است و کافی است نیم نگاهی به تحولات این روزهای بلاروس داشته باشیم. طول دوره زمامداری مردی به نام الکساندر لوکاشنکو به هر دلیلی به درازا کشیده؛ بازی سیاست طوری پیش رفته که بقای او در قدرت به نفع روسیه باشد؛ اما طرف دیگر بازی، اتحادیه اروپا ایستاده که زوال او را ضامن منافع خود می داند و البته در این میان مسئله دموکراسی هم هست؛ واژه ای که هر وقت غربی ها به دنبال فزونی جویی هستند؛ انگ نداشتنش را به رقیب می چسبانند.
در حال حاضر، اروپایی ها می گویند شمار معترضان بلاروس که لوکاشنکو را نمی خواهند زیاد است و او باید مثل یک اروپایی خوب، به ندای دموکراسی گوش کند و چشم به روی قدرت ببنند. فارغ از اینکه راست می گویند یا دروغ، سوالی پیش می آید مبنی بر اینکه پس چرا وقتی در بحرین، سرنوشت اکثریت شیعه بازیچه دست حاکمانی از جناح اقلیت است؛ احساسات دموکراتیک اروپا خدشه دار نمی شود؟ آیا نمی توانیم در اینجا، اروپایی ها را به داشتن سیاست های دوگانه متهم کنیم؟
سقوط لوکاشنکو و قدرت یابی اپوزیسیون غربگرا، دیوار نظامی ناتو را در امتداد مرزهای روسیه با اروپای شرقی مستحکم تر می نماید. لتونی، لیتوانی، لهستان و تا اندازه ای اوکراین، همه به دامن اتحادیه اروپا لغزیده و به ناتو فرصت داده اند که نفس های تهدیدآمیزش را بر چهره روسیه بدمد. تنها در بازه زمانی 2 تا 12 شهریور، هواپیماهای جاسوسی اروپا و بمب افکن های آمریکا، دست کم 10 بار بیخ گوش روسیه مانور داده اند تا آنجا که سرگئی شویگو وزیر دفاع این کشور می گوید به رغم عدم تمایل برای ورود به رقابت تسلیحاتی، چاره ای جز تقویت توان رزمی نداریم.
بلاروس لقمه چربی برای اتحادیه اروپا است و به هر قیمتی به آن چنگ می اندازد حتی به بهای از دست دادن نورد استریم 2- خط لوله انتقال گاز طبیعی از روسیه به اروپا که آلمان تا به امروز سعی نموده آن را پروژه ای مالی تعریف کند تا از گزند اختلافات سیاسی متعددی که خط جدایی غرب از روسیه را ترسیم می نمایند، در امان بماند.
اما همین پروژه تامین انرژی است که سطح دوراندیشی برلین از تن دادن به بازی مسموم کردن ناوالنی را زیر سوال می برد و این پرسش را پیش رو می گذارد که آیا دموکراتیزه کردن حکومت بلاروس به شرط تأمین امنیت جمعی اروپا، ارزش آن را دارد که زنی مثل مرکل- به عنوان نماد عقل، درایت و خویشتنداری اتحادیه اروپا- در آخرین سال از دوره زمامداری خود، از این خط لوله انرژی که نماد لزوم حفظ رابطه با روسیه به رغم همه بحران های موجود است؛ چشم پوشی کند؟
لوکاشنکو هفته پیش، در ملاقات با میخائیل میشوستین نخست وزیر روسیه، گفت سرویس های اطلاعاتی بلاروس به مکالمه ای تلفنی بین برلین و ورشو دست یافته اند که تاریخ آن به قبل از اعلام موضع رسمی آلمان مبنی بر مسمومیت ناوالنی با عامل اعصاب بازمی شود.
آنچه از کل مکالمه برمی آید این است که طرف آلمانی تائید می نماید که مسمومیت وبلاگ نویس روس امری قطعی نیست حال آنکه می تواند راهی مناسب برای سرگرم کردن پوتین به مسائل داخلی باشد تا به این ترتیب، وقت کمتری برای سرک کشیدن در تحولات بلاروس داشته باشد.
اینکه این روایت حقیقت داشته باشد یا به ادعای برلین، زاده خلاقیت ذهنی لوکاشنکو باشد؛ تغییری در این واقعیت ایجاد نمی نماید که بیماری ناوالنی می تواند اهرم فشاری علیه روسیه و مواضع این کشور نسبت به بلاروس باشد.
دوباره به موضوع نورد استریم 2 برگردیم. این پروژه سال ها عاملی برای تنش آفرینی در دو سوی آتلانتیک بوده است. طرفدارانش می گویند می توان با دو برابر کردن صادرات نفت روسیه به آلمان به عنوان مدخل ورودی اتحادیه اروپا، امنیت انرژی قاره سبز را تامین کرد. مخالفانش اما می گویند به این ترتیب، استیلای روسیه بر قاره سبز، به واسطه احساس احتیاج اروپا به تامین انرژی، روز به روز بیشتر می شود.
اما در این میان، آمریکا با پیش کشیدن مسائل امنیتی، مدعی است که از محل منابع طبیعی خود، احتیاج انرژی اروپا را تامین می نماید، البته به بهایی به مراتب بالاتر.
تا به امروز مرکل در برابر آنهایی که به هر بهانه ای خواهان خروج آلمان از نورد استریم 2 هستند مقاومت نموده و حتی بعد از ماجرای ناوالنی هم ابراز امیدواری کرد که نخواهند پاسخگویی به این اقدام را به تحریم خط لوله انتقال انرژی محدود نمایند.
اما اگر تا پیش از این، فقط آمریکا بود که به طمع فروش منابع انرژی خود به بزرگترین اقتصاد اروپا، آلمان را از شراکت با روسیه منع می کرد؛ این بار صداهایی از داخل دولت ائتلافی برلین، چنین تقاضایی را مطرح می نمایند و اکنون نوبت آنگرت کرامپ-کارنبوئر وزیر دفاع آلمان است که انگیزه برلین برای مشارکت در نورد استریم 2 را زیر سوال ببرد.
او مدعی است که هرگز با دلخوشی به این پروژه نگاه ننموده و اینکه نورد استریم 2 مشمول تحریم شود یا خیر، به همکاری روسیه در باب روشن شدن آنچه واقعاً برای ناوالنی رخ داد؛ بستگی دارد.
از سویی، هایکو ماس وزیر خارجه آلمان هم ابراز امیدواری نموده که روسیه طوری رفتار نکند که برلین مجبور به تجدید نظر در پروژه نورد استریم 2 شود!
اینکه تهدید آلمان تا چه حد جدی است مسئله ای است که زمان معین نماینده آن خواهد بود؛ اما در این بین، بی شک آمریکا بیش از پیش به مراد دل خود مبنی بر به بن بست رساندن پروژه انرژی روسیه-اروپا نزدیک شده است.
تا اینجا تحریم نورد استریم 2، سنگین ترین تاوانی است که روسیه می تواند به ازای حمایت از بلاروس بپردازد. در غیر این صورت، تحریم هایی مشابه آنچه در موضوع الحاق کریمه یا مسمومیت اسکریپال علیه مسکو اعمال شد؛ آن قدر سنگین نیست که پوتین را از اهداف سیاسی-مالی خود دور کند.
از سویی، خاتمه سناریو هر طور که تمام شود؛ غرب دست کم به یکی از اهداف خود مبنی بر تیز کردن تیغ مخالفین داخلی پوتین، رسیده حال آنکه شدت این تیزی بسته به اینکه ناوالنی از بستر بیماری برخیزد یا خیر، متفاوت است.
منبع: خبرگزاری مهر