گفت وگو با مسعود رایگان؛ مرد خاصِ نقش های خاص

به گزارش کلوب آگهی، هفته نامه همشهری شش و هفت - علی اصغر کشانی: با مسعود رایگان بازیگر نقش های آشنا در فیلم هایی چون سنتوری، کافه ستاره، خیلی دور خیلی نزدیک، زادبوم، پرسه در مه و جرم مصاحبه نموده ایم. او که دانش آموخته کارگردانی تئاتر از دانشکده هنرهای دراماتیک است، هر چند از جوانی فعالیت های هنری خود را در سینما، تئاتر و تلویزیون شروع کرد اما نقش آفرینی های زیبای اش از دهه هشتاد به شکلی مداوم در بعضی از برجسته ترین فیلم های سینمایی و سریال های تلویزیونی بخشی از خاطرات ما را شکل داده است.

گفت وگو با مسعود رایگان؛ مرد خاصِ نقش های خاص

بازی های این یکی دو ساله او در سریال های دیوار به دیوار و عاشقانه علاقه مندان بازیگری را برای بیشتر دانستن درباره او و نگاهش به بازیگری و انتخاب هایش از میان نقش ها کنجکاو نموده است. تبادل نظری حاضر شاید فرصتی باشد برای کشف نگاه مسعود رایگان به جهانی پیرامونش، به عالم بازیگری، به نقش آفرینی ها و به زندگی شخصی اش در کنار یکی از هنرمندترین بازیگران زن حال حاضر در سینما و تلویزیون کشورمان. با هم تبادل نظر با مسعود رایگان را می خوانیم.

مسعود رایگان و همسرش رویا تیموریان

خاطرات دوره کودکی شما از هنرنمایش با پیش پرده خوانی های پدرتان گره خورده است. پدرتان دوست داشت شما راهش را ادامه دهید؟

- پدرم آن دوران کارگردانی، بازی، طراحی صحنه و گریم می کرد اما به شدت مخالف ورود من به عالم بازیگری و هنر بود.

واکنش شما چه بود؟

- مرا از در بیرون می انداخت ولی من از پنجره می آمدم.

بالاخره چطور رضایت دادند؟

- یادش بخیر! ایشان از تئاتر کناره گیری نموده بودند که در دانشکده هنرهای دراماتیک قبول شدم. موقعی که این خبر را شنید به من گفت دوست داشتم تو از راهش که همان درس خواندن است وارد عالم هنر شوی.

بعدها یعنی در اوایل دهه پنجاه چه شد که در یکی از فیلم های مرتضی جزایری بازی کردید؟

- آن موقع سینمای هشت میلی متری تازه داشت شکل می گرفت و آن فیلم با نام صعود نخستین بازی ام در سینما بود.

بعد هم به سوئد رفتید و بازیگری را ادامه دادید. آن تجربه ها چگونه بودند؟

- خب! نگاهم به بازیگری و کارگردانی خیلی متحول شد.

زبان سوئدی به کدام زبان نزدیک است؟

- به آلمانی خیلی نزدیک است، اما واژه های فرانسوی و انگلیسی هم در آن زیاد است.

در سوئد شش ماه شب و شش ماه روز است. به این شرایط چطور عادت کردید؟

- (خنده) در زمستان و پاییز آفتاب ساعت هشت و نیم صبح طلوع و ساعت یک بعد از ظهر غروب می نماید. ما در تابستان دوازده ظهر غروب خورشید را می دیدیم.

شما نقش های متنوعی بازی نموده اید. انتخاب نقش های تان بر چه اساسی بوده است؟

- به نظرم همه چیز به فیلمنامه باز می گردد. فیلمنامه ای فیلمنامه است که بر مبنای رعایت درست فرمول های فیلمنامه نویسی نوشته شده باشد.

بازیگری از نظر شما چگونه حرفه ای است؟

- بازیگری یک حرفه تفکیک پذیر و علمی است. از طرفی، با فیزیک و از سوی دیگر، با روح سر و کار دارد. ببینید! یک نقش بی جان نوشته می گردد، اگر شخصیت پردازی درست باشد بازیگر با خلاقیت خود می تواند به آن جان بدهد و آن را زنده و قابل لمس کند. مثال روشن برای این موضوع بازی خانم هانا هانتر در فیلم پیانو است. این خانم زیبایی ندارد، اما شما او را آنقدر زیبا می بینید که به تجسمی از الهه های یونان باستان تبدیل می گردد. وقتی بازی ایشان را ببینید متوجه می شوید که جهانی بازیگری سرانجام ندارد. برای هنر بازیگری و ریزه کاری های آن، تجربه های دیداری و شنیداری و بعلاوه مطالعه، حرف اول را می زند.

شما به عنوان بازیگر می خواهید به چه چیزی از این انسان نزدیک شوید؟

- به خود انسانیت و به خلق و خوی آن. ما بازیگران به عنوان بازیگر این بخت را داریم که می توانیم شخصیت های مختلفی را تجربه کنیم و اگر نگاه مردم شناسی درستی داشته باشیم و از طرفی، تیپ ها و شخصیت های مختلف اجتماعی را در حافظه و ناخودمطلع مان ضبط کنیم، به هر حال جایی به کارمان می آید.

فیلم خیلی دور خیلی نزدیک

شما با کدام نقش تان احساس روراستی و صمیمیت می کنید؟

- همه نقش هایم را دوست دارم؛ چون باید برایم قابل دفاع باشند. چون برای شان زحمت کشیده ام همگی صمیمی اند. اما توجه کنید که پدر در سنتوری با پدر در خون بازی و همینطور با پدر در خیلی دور خیلی نزدیک یکی نیستند. البته همه آنها مسعود رایگان هستند، ولی یکی حاج بلورچی است، یکی دکتر عالم و یکی سنجری وفاست. خب! همه اینها با دکتر پارسا در مدار صفر درجه و حتی در گوشواره که با موتور در خیابان مسافرکشی می کنم فرق دارد. هر یک از اینها وجوهی دارند که از هم متمایز می شوند.

سال گذشته مردم با کنجکاوی بازی شما در نقش صبور در سریال عاشقانه را دنبال کردند. چرا صبور شخصیت پر رمز و رازی بود؟

- اتفاقا وقتی بازی در نقش صبور را به من پیشنهاد دادند، از همین اقتدار، عجیب غریب و پر رمز و راز بودنش خوشم آمد و برایم مجذوب نماینده شد. جهانی نمایش با معما و رازگونگی اش مجذوب نماینده می گردد.

هیچ وقت حسرت کاری یا چیزی را خورده اید؟

- چرا خیلی حسرت خورده ام. اگر هملت را در ایران بسازند، می گویم نقش گورکن را به من بدهند. خیلی دوست دارم شخصیت های مرگ فروشنده را بازی کنم.

هم خانم تیموریان و هم شما صداهای خاص و منحصر به فردی برای دوبله دارید. هر دو گوینده مستند من ناصر حجازی هستم بودید. چرا دوبله را جدی تر دنبال نمی کنید؟

- دوبله حرفه ما نیست. دوبله جهان و آدم های خودش را می خواهد. بنابراین چون ما حرفه ای دوبله نیستیم به طرفش نمی رویم. دو تجربه دوبله داریم؛ یکی در مدار صفر درجه با زنده یاد بهرام زند که فوق العاده بودند و یکی هم در برلین منهای هفت به خاطر اینکه انگلیسی صحبت کردیم و بعد قرار بر این شد که دوبله نمایند.

یعنی گفتن آنونس فیلم به همین سادگی به وسیله خانم تیموریان هم تنها به عنوان یک اتفاق تکرار نشدنی باقی ماند؟

- علاوه بر اینها خانم تیموریان ایستاده در غبار و من هم گلچهره را گفته ام.

اجراهای مشترک هم داشته اید، مثل اختتامیه دوره نهم تئاتر دانشجویی. این اجراها را چطور شد پذیرفتید؟

- ما مجری نیستیم، اما چون هر دو احساس کردیم که دانشجو هستیم مجری آن برنامه شدیم.

پیروز شدن در بازیگری به چه چیزهایی ارتباط دارد؛ آیا بازیگر باید خودش را با موسیقی، نقاشی، شعر و ... در مسیر تحول قرار دهد؟

- اینها الزاماتش است اما به نظرم خواهش قلبی و استعداد دو عنصر مهم در حرکت و پیروزیت بازیگر است. از خود چشمه باید آب بتراود؛ چون آبی که در چاله ریخته گردد، باقی نمی ماند. صرف آموزشگاه هم جواب نمی دهد. خیلی ها آمدند و رفتند اما بعضی هم سنگ های محکمی بودندکه تکان نخوردند و ماندند.

در خاتمه دوست دارم بدانم انتظارتان از جوانان ایرانی چیست؟

- دوست دارم جوانان ما پویا، مطلع، اهل خواندن و تجربه کردن باشند.

پ

منبع: برترین ها
انتشار: 13 مهر 1403 بروزرسانی: 13 مهر 1403 گردآورنده: cloobagahi.ir شناسه مطلب: 2293

به "گفت وگو با مسعود رایگان؛ مرد خاصِ نقش های خاص" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "گفت وگو با مسعود رایگان؛ مرد خاصِ نقش های خاص"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید